
سالگرد تروما چیست و چگونه ایجاد میشود ؟
«گاهی ممکن است یک تقویم گویاتر از هزار کلمه حرف بزند.» این جمله از یکی از مشاوران مشهور دنیای روانشناسی
بهگوش میرسد که نشان میدهد روزها و تاریخها تا چه حد پتانسیل یادآوری رخدادهای بزرگ را دارند. شاید شنیده
باشید ذهن میتواند خاطرات را طوری نگه دارد که یک لحظه خاص، همه آن تصاویر ناخوشایند را زنده کند. حالا فرض
کنید این لحظه، به سالگرد یک رویداد تلخ مربوط است. چنین زمانی نهتنها شما را به یاد صحنههای ناگوار میاندازد،
بلکه ممکن است سبب بروز احساساتی مثل غم، خشم یا اضطراب عمیق شود. این پدیده «اثر سالگرد تروما» نام دارد.
خیلیها زمانی که روز یا هفته منتهی به یک داغ از گذشته فرا میرسد، دچار فلشبکهای ذهنی میشوند. ممکن است
روزهایی پر از حس بد داشته باشند یا خوابشان مختل شود. اگر شما هم مدتی است حس میکنید در تاریخهای خاص،
حال درونیتان بههم میریزد، پیشنهاد میکنم مطالب زیر را بخوانید. در این مقاله، بهعنوان کسی که در حوزه
روانشناسی فعالیت دارد، تصمیم دارم جنبههای مختلف اثر سالگرد تروما را در زبان ساده بیان کنم. میخواهیم بفهمیم این
پدیده چیست، چرا چنین حالاتی سراغ ما میآید، چقدر شایع است و چگونه میتوان از آن عبور کرد یا به حالت بهتری
رسید.
نکته مهم این است که اگر از گروهی هستید که در این روزها احساس ناراحتی و افسردگی دارید یا به سختی میتوانید
افکار منفی را متوقف کنید، دانستن راهکارهای گوناگونی که در ادامه مطرح میشود، شاید برایتان قوّت قلبی باشد.
همچنین این گفتار در پی آن است که حساسیت این موضوع را روشن کند و به شما یادآور شود که قرار گرفتن در چنین
وضعیتی، نهتنها عجیب نیست، بلکه کاملاً طبیعی است. بهتر است از خودتان انتظار نداشته باشید در این روزها بیاحساس
بمانید. اگر این علائم شدید است، کمک تخصصی بگیرید؛ چراکه همراهی یک متخصص تا حد زیادی شما را به بازسازی
روحی نزدیکتر میکند.
در ادامه، ابتدا سراغ علائم اثر سالگرد تروما میرویم و پس از آن، سعی میکنیم نگاهی داشته باشیم به شیوهای که ممکن
است یادآوری خاطرات تلخ به رشد تبدیل شود. سپس، درباره فراوانی سندرم سالگرد تروما صحبت میکنیم و در نهایت،
در بخش راهکارهای درمانی، راههایی را بررسی میکنیم که روانشناسان پیشنهاد میکنند تا از این مقطع عبور سادهتری
داشته باشیم. تلاش کردهام این ساختار شما را از هر گونه پیچیدگی خارج کند تا مثل یک گفتگوی صمیمی، بتوانید
قدمبهقدم جلو بروید و پاسخ پرسشهایتان را پیدا کنید.
علائم اثر سالگرد تروما چیست؟
بسیاری از متخصصان باور دارند آنچه در سالگرد یک حادثه ایجاد میشود، شباهت بسیار زیادی به اختلال استرس پس از
سانحه (PTSD) دارد. درست مثل زمانی که مغز، با دیدن یک جرقه کوچک، کل آن ماجرا را بازپخش میکند. این
شباهت را میتوان در چند جنبه تماشا کرد:
1. احیای رویداد (یا عبور دوباره)
احیای رویداد به این معنا است که فرد بهنحوی وارد آن خاطره یا صحنه آزاردهنده میشود. گاهی ممکن است همان
واکنشهای بدنی و احساسات مربوط به گذشته ظاهر شوند. مثلاً اگر سالگرد تصادفی باشد، عملکرد ذهن طوری خواهد بود
که انگار دوباره ضربه ناشی از تصادف حس میشود. قلب ممکن است تند بزند یا افکار ناخوشایندی از راه برسد. این
مرحله از اثر سالگرد تروما، «بازگشت درونی به حادثه» را تداعی میکند. فرد ممکن است ناگهان در زمان و مکان، گیج
شود و آنچه در لحظه رخ میدهد، برایش کابوسوار باشد.
2. اجتناب
با اینکه مرور رخدادهای تلخ، گاهی به شکل ناخودآگاه کلید میخورد، شماری از افراد برای فرار از این احساسات تلاش
میکنند. شاید نخواهند سراغ مکان، شیء یا حتی گفتگویی بروند که آن روزهای تلخ را زنده میکند. برای نمونه، اگر در
یک فضای خاص یا تاریخ معینی حادثه ناخوشایندی رخ داده باشد، فرد در سالگرد از حضور در محیطهایی شبیه به
همانجا دوری میکند. گاهی پرهیز آنقدر شدید میشود که زندگی فرد را مختل میکند؛ چون دائماً باید هوشیار باشد تا
به شکلی دوباره آن خاطره زنده نشود.
3. تغییرات منفی در باورها و احساسات
کمکم که به سالگرد تروما نزدیک میشویم، افکار و احساسات ناخوشایند تری شعله میکشد. برخی افکار نظیر «چرا این
اتفاق بخشی از زندگی من شد؟» یا «چرا نتوانستم سریعتر از آن بیرون بیایم؟» ممکن است کلاف ذهنی بسازد و فرد را به
غمی عمیق فرو ببرد. در این وسط، گاهی احساس گناه و شرم نیز اضافه میشود. به مرور، لذت بردن از جمعهای
دوستانه دشوار میشود و فرد به این نتیجه میرسد که بهتر است خودش را از دیگران کنار بکشد.
4. عصبی بودن (یا برانگیختگی زیاد)
بعضی افراد به محض نزدیک شدن به زمان سالگرد، به همان اندازه ترس و آشفتگیای میرسند که لحظه اول رویداد
سراغشان آمده بود. همین موضوع میتواند سبب شود در این روزها در خواب مشکل پیدا کنند، زود خشمگین شوند، نتوانند
به امور روزمره متمرکز باشند یا دستوپایشان دایم بلرزد. گویی سطح هوشیاری بدنی آنها بالا میرود و جسمشان در
آمادهباش است؛ چون فکر میکنند هر لحظه چیزی ویرانگر ممکن است روی دهد و باید همیشه مراقب خودشان باقی
بمانند.
5. حملات پانیک
ترکیبی از خاطرات منفیشده، تصاویر ناگوار و استرس بالا میتواند در حوالی سالگرد خود را به صورت حملات پانیک
نشان دهد. اغلب این افراد ممکن است از مکانهای خاصی بترسند، از جمعهای عمومی فاصله بگیرند یا دائماً زیر لب
بگویند «نکند دوباره اتفاقی بیفتد؟» و این قبیل برداشتها، گاهی چنان قدرتمند میشود که زندگی را دشوار میکند. چنین
وضعیتی اگر درمان نشود، در گذر زمان ممکن است دست فرد را از خیلی از فعالیتهای شاد و سازنده کوتاه کند.
نکته مهم آن است که اثر سالگرد تروما در همه افراد به یک شکل رخ نمیدهد. شدت این علائم به نوع رویداد، مدت زمان
گذشته از آن، حمایت اطرافیان و البته سازوکار شخص برمیگردد.
آیا یادآوری خاطره تروما باعث رشد میشود؟
در نگاه اول، مواجهه دوباره با یک حادثه تراژیک حس بدی به همراه دارد. خیلی از افراد آرزو میکنند کاش میشد
پرونده آن اتفاق برای همیشه بسته بماند. اما برخی متخصصان عقیده دارند یادآوری و روبرو شدن هوشیارانه در سالگرد یا
نزدیک به سالگرد، فرصتی ایجاد میکند تا پردازش عمیقتری شکل بگیرد و شاید چنین قدمی پیامی مثبت هم داشته باشد.
از دید این گروه، غم و سوگ یک فرآیند خطی و کوتاهمدت نیست. ممکن است فردی پس از گذشت چند ماه، تصور کند
گذشتهها را کنار گذاشته، اما وقتی سالگرد از راه میرسد و همه خاطرات یورش میآورند، میفهمد هنوز بخشهایی از
آن درد خاموش شده، نه درمان. تأکید میشود که چنین زمانی، ولو تلخ است، اما دروازهای به سوی رشد و تحول به شمار
میرود. مثل مراسم بزرگداشتهای عمومی که افراد بهجای انکار، دایره حمایت و همبستگی را گسترش میدهند یا یاد
از دست رفتهها را گرامی میدارند. گاهی حتی جامعهای که از حوادث اجتماعی ضربه خورده، در این شکل یادآوری،
حس اتحاد بیشتری پیدا میکند و به دنبال آن حرکتی ایجاد میشود. اگر این شکل برخورد با اثر سالگرد تروما آگاهانه
باشد، امکان دارد حس پذیرش و التیام عمیقتری رقم بخورد.
ابتلا به سندرم سالگرد تروما چقدر شایع است؟
شاید تصور کنید این ماجرا کم رخ میدهد، اما بررسیهای موردی یا تحقیقهای محدود نشان دادهاند چنین پدیدهای برای
شمار قابل توجهی از افرادی که ضربه روانی جدی داشتهاند، پیش میآید. البته بهترین آمار در تحقیقات مرتبط به افراد
جنگدیده به دست آمده است. مثلاً در مصاحبه از شماری سرباز پرسیدند که بدترین ماه سال گذشته چه زمانی بوده است.
حدود یکسوم آنها گفتند همان ماه تروما، بدترین زمانشان بوده است. شش سال بعد هم همین پرسش را مطرح کردند و
همچنان قسمت زیادی از آن گروه، حالشان در حوالی همان ماه بهشدت بد میشده است. نکته جالب اینکه همین رویداد را
همسران آن سربازان نیز تأیید کردند، حتی زمانی که از تاریخ دقیق حوادث بیخبر بودند.
پس میتوان گفت سندرم سالگرد تروما نهتنها در سالهای نخست جدی است، بلکه ممکن بوده در سالهای بعد نیز
شعلهور شود و فرد متوجه باشد آن ماه یا روز خاص، دوباره افکار و احساسات تلخ را کشف میکند. به زبان دیگر، این
پدیده یک رخداد رایج است که بسیاری آن را از سر میگذرانند. فراموش نکنید زمان بهتنهایی همیشه همهچیز را سر و
سامان نمیدهد. گاهی گذر سالها فقط سایه ماجرا را کمرنگتر میکند، اما یک روز در همان تاریخ، ناگهان آن سایه
رنگ میگیرد و به منبعی بزرگ از رنج بدل میشود.
راهکارهای درمانی سالکرد تروما
اگر چند روز دیگر، سالگرد یک حادثه غمناک در تقویم تان دیده میشود و از حالا لرزه بر اندامتان افتاده است، میتوانید
قدمهای سنجیدهای را امتحان کنید. بسیاری از روانشناسان پیشنهاد میکنند:
1. برنامه ریزی قبلی
وجود یک تقویم یا یادآور دقیق در گوشی ممکن است به شما کمک کند. چند هفته پیش از رسیدن آن تاریخ، علامت بزنید و
خودتان را آماده کنید. بدین ترتیب، میدانید آن روزها ممکن است سختتر باشد و لازم است دست از انکار بردارید. اگر
بدن و ذهنتان مهیای این شرایط شود، حس سردرگمی و غافلگیری کمتری خواهید داشت.
2. آماده سازی
اگر میدانید ممکن است سالگرد تروما دوباره گریبانتان را بگیرد، در این روزها همراهی یک یا دو نفر از اعضای
خانواده یا دوستان، یاریگر خواهد بود. اشخاصی که میتوانند کنار شما بمانند و زنجیر تنهایی را بشکنند. حتی گاهی یک
پیام کوچک هم باعث میشود در این ایام فکر نکنید کاملاً رها شدهاید. بهتر است قبل از رسیدن آن تاریخ، به اطرافیان
دلسوز بگویید که اندکی حساس شدهاید و شاید لازم باشد معاشرتی هرچند کوتاه میان شما و آنها شکل بگیرد.
صحبت کردن
ناراحتیهای درونی را بیرون بریزید. نوشتن در یک دفترچه یا بیان آزادانه افکار نزد یک دوست صمیمی میتواند شما را
سبک کند. اگر به روانشناس دسترسی دارید، گفتوشنود شما در این روزها ارزش زیادی دارد. حتی میتوان از ابزارهای
خلاقانه مثل نقاشی استفاده کرد تا آنچه لفظی بیان نمیشود، در قالبی دیگر بیرون بریزد. بههرحال امکان دارد در ابتدا
مقاومت کنید، اما وقتی نخستین کلمهها را بر زبان میآورید، متوجه کاهش بار سنگین در سینهتان خواهید شد.
مراقبت از خود
در روزهای حساس، استراحت کافی ارزش زیادی دارد. سعی کنید میراث این دورههای سخت را کمتر کنید. تغذیه پیوسته
و کافی، خواب منظم و پخش اندکی شادی در برنامه روزانه به ایجاد حس بهتر منجر میشود. اگر به ورزش یا پیادهروی
هرچند سبک علاقه دارید، انجامشان میتواند ذهن پراسترس را آرام کند. لحظهای با خود فکر کنید: «آیا چیزی وجود دارد
که حس بهتری به من بدهد؟» همان فعالیت را برای این زمان کوتاه انتخاب کنید.
گرامیداشت حادثه
شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد، اما بررسیها نشان دادهاند اگر با آن فقدان یا آسیب بطور مستقیم روبهرو شوید،
بار منفی کمکم سبکتر میشود. مثلاً اگر سوگ از دست دادن عزیزی را میگذرانید، میتوانید نیتی بهعنوان یادبود آن
فرد به اجرا بگذارید؛ مثل کمک به یک موسسه خیریه، خواندن یک متن یا ترتیب دادن مراسم کوچکی که احساس میکنید
در راستای ادای دین به خاطره عزیزتان است. وقتی آن حادثه را به رسمیت بشناسید و خیلی آزادانه لمسش کنید، استخراج
بار منفی از روان شما سادهتر میشود.
نگاه کوتاه به سایر توصیههای روانشناسان
1. مصرف کمتر از اخبار یا شبکههای اجتماعی: اگر حادثه شما از نوع حوادث فراگیر یا عمومی بوده، ممکن
است رسانهها در سالگرد، به پوشش گستردهای دست بزنند. بهتر است در آن دوره، کمتر در معرض خبر یا
تصویر آن اتفاق قرار بگیرید.
2. آشنایی با تکنیکهای خودآرامسازی: نرمافزارهایی مانند ابزارهای مدیتیشن یا تمرین تنفس پیشنهاد خوبی
هستند. بهطور مثال، چند نفس عمیق در فضایی آرام میتواند تا حد زیادی ضربان قلبی را کاهش دهد.
3. مرور تغییرات مثبتی که تا کنون داشتهاید: نوشتن یا یادآوری اینکه از زمان گذشته تا امروز چه چیزهایی در
زندگی شما پیش رفته، باعث میشود اعتماد ذهنی بیشتری دریافت کنید.
4. کمکگرفتن از متخصص: اگر شدت افکار منفی یا بیخوابی و کابوس، فراتر از کنترل شما است، ملاقات یک
روانشناس زبده میتواند فصل جدیدی باز کند. گاهی چند جلسه گفتگوی حرفهای کفایت میکند تا چگونگی
برخورد با این حالت را یاد بگیرید.
گفتگوی نهایی درباره اثر سالگرد تروما
شاید بزرگی این پدیده را زمانی کاملاً احساس کنید که در رسانهها، هر سال در سالگرد یک حادثه جمعی، گروهی از مردم
مجدد سوگوار میشوند و خاطرات بدشان را بیان میکنند. این ماجرا نشانگر آن است که حافظه جمعی هم شبیه حافظه
فرد، تند میدود و در تاریخی معین ناگهان میایستد و به پشت سر نگاه میکند. بسیاری از روانشناسان بر این نکته پای
میفشارند که سالگردها کمی شبیه آینههایی هستند که حس میکنیم باید در آنها نگاهی دوباره به خود و ماجرای گذشته
بیندازیم. گاه این آینه ما را میترساند؛ گاه اشکمان را در میآورد و گاهی حتی میتواند پنجرهای بسازد تا همدلی
عمیقتری شکل بگیرد.
وقتی تروما یا اتفاق بزرگ ذهنی برای شما رخ داده باشد، ممکن است در این تاریخها همان پرسشهای قدیمی بازهم در
ذهنتان رژه بروند: «چرا اینقدر شکنندهام؟»، «چرا هنوز نتوانستهام از این موضوع بگذرم؟»، «تا کی باید رنج بکشم؟».
وقت مرور این پرسشها، مهم است بدانید که بدن و ذهن، از طریق احساسی که در سالگرد بروز میدهد، به نوعی
«پیغام» میدهند که هنوز جنبههای پنهانی از درد وجود دارد و شاید لازم باشد فرآیند التیام جدیتر دنبال شود.
آیا احساس بدی در سالگرد به معنای درماندگی کامل است؟
خیر. اتفاقاً وقتی متوجه میشوید در تاریخ مشخصی حال و هوای شما دگرگون میشود، این موضوع شفافکننده است. به
این معنا که درک میکنید ریشه ناراحتی کجاست و چرا هر سال با آغاز فلان ماه یا رور خاص، دچار بیقراری میشوید.
در چنین خانوادههایی که سوگ اتفاق افتاده، یا برای افرادی که فاجعهای جدی داشتهاند، آگاهی از این حقیقت میتواند
پنجرهای باز کند تا گام به گام بهبود را جدیتر تجربه کنند. به عبارتی، درک دلیل این آشفتهحالی یک نشانه مثبت است و
نشان میدهد، برخلاف تصور، این حس یک دفعه از ناکجا سر بیرون نیاورده بلکه رویداد مهمی در حافظه تاریخی شما
ثبت شده.
چند پیشنهاد افزودنی برای این روزهای حساس
سادهسازی زندگی: در آن مدت، سعی کنید کارهای غیرضروری را حذف کنید. اگر میتوانید، حجم
مسئولیتهایی که انجام میدهید را کم کنید و زمانی برای رسیدگی به افکار خود اختصاص دهید.
ارتباط گیری با افرادی که حالتان را بهتر میکنند: گروهی از دوستان یا آشنایان معمولاً باعث تغییر روحیه ما
میشوند. یک جلسه ساده چای یا قدمزدن میتواند طوفان ذهنی را تا حدی آرام کند.
پایان همزمان دوره سوگ در ذهن: بعضی افراد سالگرد را بهعنوان پایانی بر یک دوره میبینند؛ اینکه بعد از
این روز میتوان برگ تازهای ورق زد. اگرچه درد ممکن است همچنان باقی بماند، اما ممکن است شروع یک
مرحله جدید هم باشد.
سازماندهی احساسات از طریق نوشتن: وقتی درست نمیدانید چگونه صدای درون شما شکل گرفته،
مقالهنویسی شخصی یا یادداشت ساده روزانه ابزاری یاریگر است. کاغذ تحمل بالایی دارد و بدون قضاوت
شنونده حرفهایتان خواهد بود.
چطور میتوان روز سالگرد را راحتتر پشت سر گذاشت؟
1. راهکاری سمبلیک برای گرامیداشت: خیلی ها در سالگرد فوت یا حادثه، یک رسم کوچک از جنس روشن کردن
شمع، هدیه دادن به نیازمندان یا حتی تدارک یک برنامه دوستانه را انجام میدهند.
2. مراسمهای جمعی: اگر سانحهای که رخ داده جمعی بوده، برخی افراد از طریق حضور در گردهماییها
احساس تسکین میگیرند. همدردی و همراهی دیگران، قدرت همبستگی را نشان میدهد و فرد متوجه میشود
تنها نیست.
3. تمرین تنفس عمیق یا مدیتیشن: نیم ساعت سکوت همراه تنفسهای آرام و منظم میتواند روی ذهنی که پر از
دغدغه است، اثرگذار باشد. حتی اگر روز سالگرد فعلاً حال خوشی ندارید، اجرای این تکنیکها به تدریج
بیقراری را کم میکند.
4. تماس با درمانگر: اگر میبینید آمادگی ندارید تنها به استقبال این روز بروید، یک جلسه گفتگوی رو در رو یا
تلفنی با روانشناس میتواند قطعه گمشده این پازل باشد که شما را به آرامش نزدیک کند.
یک نگاه متفاوت به اثر سالگرد
گاه ممکن است افراد ناخواسته چند روز پیش از سالگرد دچار یک پیششناخت شوند که «آن روز دارد میرسد!» و این
خود، تنش بیشتری ایجاد میکند. مخصوصاً اگر رسانهها یا افراد نزدیک مرتباً سیگنالهایی از وقوع سالگرد بدهند. برای
نمونه، در یک حادثه غمانگیز عمومی مثل بلای طبیعی، تلویزیون و روزنامه مرتباً خبر ویژه میروند و افراد به یاد
هشدارهای آن دوره میافتند. بنابراین، شخص همواره منتظر است تا اتفاقی نامطلوب شکل بگیرد.
یک اتفاق دیگر نیز میتواند رخ دهد: فرد از اینکه هنوز یاد آن واقعه در روحش تازه است، احساس خشم یا شرم کند و با
خود بگوید: «واقعاً شش سال گذشته و من هنوز درمان نشدهام؟». نوعی قضاوت منفی به خودش وارد میکند. چنین
رویکردی، فشار روانی را دوچندان میکند. برای جلوگیری از آن، بهتر است شرایط را فیلمی ببینید که هنوز قسمتی از آن
باقی مانده و شما اینک عازم تماشای آن هستید؛ شاید پایانی که هنوز ندیدید، پتانسیل کمک به رهایی شما را داشته باشد.
تذکر درخصوص طولانی شدن علائم
اکثر افراد ظرف یکی دو هفته پس از گذشت تاریخ سالگرد بهبود مییابند و اضطرابشان فروکش میکند. اما اگر دوره
سوگ یا فشار روانی بیش از حد طول بکشد، توصیه میشود مراجعه به روانشناس را از یاد نبرید. افسردگی طولانی،
کابوسهای شبانه، حملههای مکرر عصبی و حتی فکر آسیبزدن به خود یا دیگران، زنگ خطرهایی هستند که نباید
دستکم گرفته شوند. گاهی یک زمان کوتاه مشاوره فردی یا گروهی، میتواند شما را از یک سال سخت برهاند.
از یاد نبرید که بسیاری از روشهای درمانی وجود دارد که متخصصان روانشناسی، گامبهگام با شما جلو میبرند. مهم
آن است که شجاعت کافی خرج کنید و باور داشته باشید که یافتن راهی برای عبور از این تونل تاریک امکانپذیر است.
قرار نیست همیشه کودک درون وحشتزده باقی بماند. روشهای گوناگون شناختی و رفتاری، حمایت اجتماعی، و حتی
دارو در صورت لزوم، همگی دریچههایی برای تنفس تازهتر هستند.
چند نمونه روایت شخصی
افراد گاهی در سالگرد تروما خاطراتی خاص دارند؛ مثلاً فردی میگوید: «هر سال آبان که از راه میرسد، فکر میکنم
مثل همان سال است که آن تصادف را داشتم. حتی هوای سرد پاییز شوک روز حادثه را برایم تداعی میکند.» یا مادر
دیگری که یک کودک را در ماه معینی از سال از دست داده، از ترس فرارسیدن آن ماه زجر میکشد. چنین روایتی به ما
میگوید چقدر یک واقعه میتواند در ذهن لانه کند و کوچکترین جزئیات مثل حرارت هوا یا بوی محیط دوباره سیگنال
بفرستد.
بخشی از فرآیند روانشناختی این است که مغز انسان، دستهای از خاطرات ترسناک را به شکلی نهچندان کامل بایگانی
میکند تا مبادا همان اتفاق تکرار شود؛ پس هوشیاری باقی میماند. مشکل جایی است که فرد؛ به جای دریافت هشدار
عادی، دائم در حالت آمادهباش عصبی باقی میماند. در پی آن عزتنفس کم میشود یا لذتهای روزمره گم میشود.
سالگرد به شکلی این هشدار را پررنگتر میکند و حتی ممکن است از چند روش (مثلاً درگیری فکری، رویای شبانه)
سر برآورد.
جمعبندی
سالگرد تروما حالتی طبیعی پس از یک حادثه تلخ است که میتواند چالشبرانگیز باشد. یادمان نرود، در نقطهای که به
نظر میرسد بزرگترین رنجها در کمیناند، احتمال دارد عمیقترین بهبودها هم شکل بگیرد. اگر هوشمندانه به این
شرایط نگاه کنیم و از روشهای آرامسازی و درمانهای موجود بهره ببریم، شاید همین روزهای پر رنج به دریچهای
برای درک عمیقتر خودمان تبدیل شود. اگر همچنان حس میکنید باید اقدامی فراتر صورت بگیرد، بد نیست نخستین قرار
گفتگویی با یک متخصص را در برنامه بگذارید تا ذهن و روان شما فرصت بهتری برای ترمیم داشته باشد.